هذا بیان للناس و هدی و موعظه للمتقین؛ این (قرآن)، بیانى براى همه مردم و هدایت و اندرزى براى پرهیزگاران است
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هذا بیان للناس
پایگاه تخصصی پژوهش‏های قرآن و حدیث
درباره من
تابدانجارسیددانش‌من،‌تابدانم‌همین‌که‌نادانم ****************************** من آن مـرغ سحـرخیـزم ریاض آفرینـش را، که فـریادم نسیـم صبـح را بیـدار می‌سازد، اگـرچه نخل بی‌بـرگم به عشق امیدها دارم، که آتش خار بی‌گل را گل بی‌خار می‌سازد
درباره وبلاگ

حافظا در کـنــج فـقـر و خـلـوت شبهای تـار تــا بــود وردت دعا و درس قــرآن غـم مـخور ******************************* خــداوند کــارســاز بـنـده‌نواز را از بــنِ جــان خاکـســارانـه سـپـاس می‌گویم کــه توفیق گام‌زدن‌درآستان‌ثقلین‌رابرمن‌ارزانی ‌‌داشت. طـی سال‌هایی که توفیق‌ خدمت به ‌ثقلین رفیق من بوده، مقالات و مقولاتی چـنـد را در حدیـث‌پژوهی و قـرآن‌پـژوهی به جـامـه خـامـه آراسته‌ام. این درگـاه، مـحلی بـرای نشراین نوشته‌هاست تابسان بال‌ملخی در آستان سلیمان، در اختیار تـشـنگان معارف ثقلین قرار گیرد. شاید جویندگان زلال کلام قـرآن و اهـل‌بـیـت را به کـار آید و مـرا نــیـز در زمره کسانی قـرار دهـد کــه مــشـمـول کـلام نـورانی «رحـم الله عـبداً احیا امـرنـا» هستـنـد؛ باشـد کــه در روزی کــه هــیــچ نــفــســی را، جـز عـملش، به کــار نــایـد، دســتـم را بـگـیـرنـد کـه بـه دسـتـگـیـری و شــفـــاعـــتـــشــــان نــیـــاز مــبــرم دارم ******************************* حافـظ اگر قدم زنی در ره خـانـدان به صـدق بـدرقـه رهـت شـود هـمـت شـحـنـه نـجـف
دوستان من
لینک‌های ویژه
ابزارهای مفید
تماس با ما
استخاره آنلاین با قرآن کریم


Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت

آمار بازدیدها


بازدید امروز: 56
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 167445

حسین

پس عدم تساهل ابن‌حبان با سخنان مزی، ابن‌حجر، ذهبی، سیوطی، سخاوی، هندی و شعیب ثابت شد.

استاد گرامی جسارت می‌کنم این حرف رو می‌زنم، اما لطفاً دقت کنید در کتاب سلسلة الاحادیث الضعیفة، ج 5، ص 351، 2328 صراحتاً نوشته: «قال أبوحاتم "ما أظنه" سمع من أنس شیئا.»

این صرفاً یک ظن و گمان بوده و چیزی جز جرح مجمل نیست. پس دلیل علمی ابوحاتم کجاست؟!

راجع به تواترش هم باید عرض کنم با تحقیقاتی که بنده داشتم، در هفت کتاب از کتب اهل‌سنت این روایت آمده:

الف) در کتاب معرفة الصحابة، ج 3، ص 1329، 3346 (چهار راوی اول سلسله سند حدیث با راویان معجم الکبیر متفاوت اند.)

ب) در کتاب المعیار و الموازنة ابوجعفر اسکافی، ص 321، 60 (فقط نوشته من حدیث عایشه)

ج) در کتاب شرح نهج البلاغه ابن‌ابی‌الحدید، ج 10، ص 104 (فقط نوشته من طریق ابوعمر)

د) در کتاب موجبات الجنة، ج 1، ص 276، 412 (پنج راوی اول سلسله سند حدیث با راویان روایت معجم الکبیر متفاوت‌اند.)

ه) در کتاب حلیة الاولیاء عین روایت معرفة الصحابه آمده است.

و) در کتاب معجم الکبیر، ج 6، ص 215، 6045 (روایت مورد بحث)

ز) در کتاب تاریخ اصفهان، ج 1، ص 75 (دو راوی اول سلسله سند حدیث با راویان معجم الکبیر متفاوت‌اند.)

اما نهایتاً اکثر اینها با وجود اینکه چهار یا پنج راوی اولشان متفاوت است، به عمران و انس ختم شده‌اند

آیا می توان از اینها به عنوان شاهد و متابع استفاده کرد؟

راجع به صحت احادیث حسن هم حرف علمای اهل‌سنت را زدم و چیزی از خودم نگفتم. آنها اجماع دارند که حدیث حسن در احتجاج، هم مرتبه حدیث صحیح است:

التقریب، ج 1، ص 2؛ الباعث الحثیث، ج 1، ص 29؛ تدریب الراوی، ج 1، ص 160؛ الیواقیت و الدرر، ج 1، ص 392

امینی

با سلام مجدد؛ ببینید شما کلاً مطلب ابوحاتم را اشتباه گرفته‌اید. ابوحاتم درباره سماع عمران از انس ظن دارد، اما این ربطی به ضعف خود عمران ندارد؛ چون عدم سماع از یک فرد که دلیل بر ضعف راوی نیست. گفتم که قبل از اینکه اصلاً به مسئله سماع اشاره کند، گفته است که «ضعیف الحدیث» به اصل کتاب الجرح و التعدیل ابوحاتم مراجعه کنید می‌بینید که وی گفته: «عمران بن وهب ضعیف الحدیث». و چون این سخن را ابوحاتم متقدم می‌گوید و او به عصر راویان نزدیک‌تر بوده، می‌گوییم که از روی مشاهداتش می‌گوید. مسئله سماع یا عدم سماع از انس یک مسئله جداست که می‌توان از طریق بررسی‌های اسناد دیگر آن را ثابت کرد و ربطی به ضعف عمران ندارد ـهرچند به ضعف طریق این روایت ربط دارد؛ چون اگر ثابت شود از انس سماع نداشته روایت مرسل می‌شود ـ مسئله را خلط نکنید. مشکل ما این جمله «ضعیف الحدیث» است که رازی آورده و از الفاظ درجه دوم جرح به شمار می‌رود که در جرح صریح است.

درباره تواتر هم اگر همه طریق‌ها به این دو نفر ختم شود، نمی‌توان ادعای تواتر کرد؛ چون تواتر یعنی اینکه تعداد نقل‌ها در تمامی طبقات به قدری باشد که امکان تبانی بر جعل را منتفی کند، ولی در این روایت این طور که خود شما می‌گویید: لااقل در دو طبقه (یکی طبقه سلمه و یکی هم طبقه عمران) این شرط وجود ندارد و تنها راوی این حدیث در این دو طبقه این دو نفر هستند. پس این احتمال منتفی نیست که این دو نفر برای جعل این حدیث تبانی کرده باشند یا یکی از آنها به تنهایی این حدیث را جعل و به دیگری یا از دیگری نقل کرده باشد. پس با این حساب آن احادیث که در منابع مختلف نقل شده است، نمی‌تواند شاهد یا متابع این حدیث باشد؛ چون حدیث متابع حدیثی است که با سندی غیر از سند حدیث اصلی نقل شده باشد، در حالی که شما می‌گویید آن سندها همگی به این دو نفر ختم می‌شوند. پس دیگر شاهد نیستند.

حدیث حسن هیچ‌گاه صحیح نمی‌شود، بلکه قابل احتجاج می‌شود. این دو مطلب جداگانه است که شما خلط کرده‌اید. اینکه حدیث حسن در احتجاج هم مرتبه حدیث حسن است یک مطلب است، اینکه یک حدیثی صحیح باشد، یک مسئله دیگر است. فعلاً اگر این اشکالات درباره عمران را بتوانید حل کنید، این حدیث تازه به مرتبه قریب به حسن می‌رسد، نه خود حسن و در مرتبه قریب به حسن هم با توجه به موضوع می‌توان به حدیث استناد کرد.

حسین

استاد من گفتم همه طرق به عمران و انس ختم می شود نه به عمران و سلمة!!!

در ضمن اگر تایید سماع از انس توسط ذهبی را قبول ندارید، پس سخن ابن‌حبان را چه می‌کنید که در ثقات خود، ج 5، ص 221، 4599 ذیل نام عمران بن وهب گفته: «عمرَان بْن وهب شیخ یَرْوِی عَن "أنس بْن مَالک" روی عَنْهُ إِسْحَاق بْن سلیم» آیا این تاکید ابن‌حبان هم بر سماع عمران از انس، نظر ابوحاتم را زیر سوال نمی‌برد و جرح وی را نقض نمی کند؟! ضمناً استاد گرامی تا جایی که من می‌دانم کسانی مثل نسائی و ابوحاتم بسیار سختگیر بوده‌اند و ضعیف الحدیث از الفاظ درجه سوم جرح است و موجب کنار گذاشتن روایات آن راوی نمی‌شود:

ابو حاتم رازی در کتاب «الجرح واتعدیل» الفاظ جرح را 4 شکل بیان می‌کند:

اول: لین ُ الحدیث. یعنی می‌شود از او حدیث نقل کرد.

دوم: لیس بقوی. سزاوار است نقل شود.

سوم: ضعیف الحدیث. از مرحله دوم ضعیف‌تر است، ولی نمی‌شود حدیث او را کنار گذاشت.

چهارم: متروک الحدیث. راوی کذاب است. باید حدیث اورا کنار گذاشت. ج2 ص 37

محدثین عامه غالی در تشیع را متروک الحدیث می‌دانند

امینی

وقتی از پایین به بالا یعنی از اضعف به ضعیف بیاید، همان مرتبه دوم می‌شود و فرقی ندارد شما از ضعیف به اضعف نقل کردید، من برعکس از اضعف به ضعیف.

در ثانی اینکه می‌گوید نمی‌توان حدیث او را کنار گذاشت، به این معناست که برای اخذ حدیثش باید دلیل و شاهدی باشد و همین جوری هم نمی‌شود حدیث او را قبول کرد. فرد کذاب یعنی افراد متصف به الفاظ دسته اول حدیثشان رد می‌شود، اما افراد متصف به الفاظ درجه دوم فقط در شرایط داشتن شاهد یا متابع حدیثشان پذیرفته می‌شود و گر نه رد می‌شود.

حسین

استاد از لطف شما نهایت تشکر را دارم و از این که وقت گذاشتید بسیار ممنونم

البته بنده باید اقوال کسانی که تعدیل را بر جرح مقدم می‌دانند و نظرات کسانی که جرح را بر تعدیل مقدم می‌دانند بیشتر بررسی کنم. با تشکر مجدد ـ یا علی مدد

امینی

شما لازم است در زمینه مبانی و اصول رجال اهل‌سنت بیشتر مطالعه کنید.

حسین

ظاهرا این روایت از طریق عایشه و ابوعمر هم روایت شده است. آیا این امر نمی‌تواند به اثبات تواتر این حدیث کمک کند؟

امینی

اینکه گفتید از طریق عایشه و ابوعمر هم روایت شده اگر راوی آنها کسی غیر از عمران باشد، آن دو روایت می‌توانند به عنوان شاهد به کار گرفته شوند برای تقویت روایت مورد بحث، اما نمی‌توانند آن را به حد تواتر برسانند؛ چون حد تواتر بالاتر از از ده بیست نقل است. حتی به حد روایت مستفیض هم نمی‌رسد؛ چون روایت مستفیض هم حداقل باید هفت هشت نقل مختلف باشد که بتوان گفت که مستفیض است. اما اگر راوی آنها غیر از راویان این سند مورد بحث باشد، می‌توان از آنها به عنوان شاهد کمک گرفت.  موفق باشید

حسین

سلام مجدد و عرض خسته نباشید خدمت استاد گرامی

درباره شواهد حدیث باید بگم که این روایت علاوه بر طریق عمران از انس (علی، سلمان، عمار و مقداد)

1ـ از طریق حسن از انس (بدون ذکر اسم مقداد)

2ـ از طریق حذیفه (به جای مقداد اسم ابوذر اومده)

3ـ از طریق حضرت علی(ع) (علی، عمار، سلمان و مقداد)

4ـ از طریق ابن‌عباس (به جای سلمان اسم ابوذر اومده) هم از پیامبر روایت شده

البته سندشون تضعیف شده، اما خب در مقام ارائه به عنوان روایت شاهد نیازی به بررسی سندی ندارند.

در مستدرک حاکم هم روایتی که از طریق حسن هست بدون ذکر حضرت مقداد(ره) و فقط با ذکر سه نفر (حضرت علی(ع)، حضرت عمار و حضرت سلمان (رحمهما الله)) اومده و هم حاکم گفته صحیح است و هم ذهبی.

به نظر شما این شواهد به تقویت سندی روایت عمران می تونن کمکی بکنند؟

یک شاهد قوی‌تر:

در کتاب مجمع الزوائد، ج 9، ص 155، 14859 اومده:

وَعَنْ عَلِیٍّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - قَالَ: «أَلَا إِنَّ الْجَنَّةَ اشْتَاقَتْ إِلَی أَرْبَعَةٍ مِنْ أَصْحَابِی، فَأَمَرَنِی رَبِّی أَنْ أُحِبَّهُمْ ". فَانْتَدَبَ صُهَیْبٌ الرُّومِیُّ، وَبِلَالُ بْنُ رَبَاحٍ، وَطَلْحَةُ، وَالزُّبَیْرُ، وَسَعْدُ بْنُ أَبِی وَقَّاصٍ، وَحُذَیْفَةُ بْنُ الْیَمَانِ، وَعَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ، فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَنْ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةُ حَتَّی نُحِبَّهُمْ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ -: " یَا عَمَّارُ، عَرَّفَکَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ، وَأَمَّا هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةُ فَأَحَدُهُمْ: عَلِیُّ بْنُ أَبِی‌طَالِبٍ، وَالْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ الْکِنْدِیُّ، وَالثَّالِثُ: سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ، وَالرَّابِعُ: أَبُوذَرٍّ الْغِفَارِیُّ».رَوَاهُ الطَّبَرَانِیُّ فِی الْأَوْسَطِ، وَرِجَالُهُ ثِقَاتٌ إِلَّا ابْنَ‌إِسْحَاقَ مُدَلِّسٌ

سند این روایت باید معتبر باشه؛ چون بعید می‌دونم تدلیس، ملاکی برای تضعیف یک راوی باشه. این‌طور نیست؟

امینی

اگر همه این اسناد از طریقی غیر از عمران نقل شده باشد، می‌تواند به عنوان شاهد جهت تقویت روایت مورد بحث به کار گرفته شود و آن را لااقل تا درجه نزدیک به حسن ارتقا دهد. موفق باشید.


[ پنج شنبه 93/7/10 ] [ 2:28 عصر ] [ نوروز امینی ] [ دیدگاه شما ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.

mouse code

کد ماوس